آیا مقامات شیخ جعفر مجتهدی شیطانی است؟!
جواب برادر بزرگوار طلبه
چندی پیش مطلبی قرار داده بودم با نام همین خانه را اجاره میکنیم که در مقامات و حالات عارف واصل شیخ جعفر مجتهدی بود امروز نظری دریافت کردم که به شرح زیر است :
ما یه استاد داشتیم (تو نجف درس خونده بود و مجتهد شده) تو زمینه عرفان و فلسفه هم تحقیقات و کتاب ها نوشته. یه روز در مورد آقای مجتهدی مطلبی گفت که ما داشتیم شاخ در می اوردیم!
ایشون گفتند که اقای مجتهدی جادوگره و مقاماتش رو از شیطان می گیره. قدرتش رو از جسارت به حضرات معصومین کسب می کنه و بسیار بر این مطلب پافشاری کردند. ایشان خودشون با یه واسطه اعمال شیطانی رو از اقای مجتهدی دیده بودند.
به هر حال خدا کریمه. درمورد ادمایی که تو وبت ازشون مطلب میزنی بیشتر تحقیق کن
از علما خاطره گفتن مطمئن تره تا از کسانی که علوم دینی نخونده اند و ادعای عرفان و مریدبازی دارن
التماس دعا
توسط:یک طلبه
حالا بر خود وظیفه میدونیم که از این مرد خدا دفاع کنیم و رفع شبهه کنیم.
مقامات آیت الله عظمی بهجت رحمه الله علیه بر کسی پوشیده نیست ، ایشان و عارف کامل علامه دهر آیت الله طباطبایی هر دو شاگرد مرد خدا آیت الله سید علی قاضی طباطبایی هستند کرامات ایشان بر کسانی که حتی کمی در احوال این سلسله عرفا مطالعه کرده اند پوشیده نیست ، همین آیت الله قاضی در زمانی که در نجف بودند بعضی اساتید حوزه طلاب را از نزدیک شدن به این مرد باز می داشتند و وی را صوفی و ریاکار می نامیدند ! که این داستان را آیت الله خویی نیز نقل می کند . مسئله تا آنجا کشید که بعضی از علمای نجف بعضی از طلبه ها را بر کشتن آیت الله قاضی تحریک می کردند ولی این مکر ها با عنایات خداوند متعال بی نتیجه باقی ماند .
پس کمی بی طرف نگاه کنیم .
آیت الله سید علی قاضی در مسائل عرفان شاگرد دو تن است یکی شیخ محمد بهاری و دیگری سید احمد کربلایی که هر دو صاحب کرامات فراوان بوده اند که هر دو شاگرد عارف کامل آیت الله ملا حسینقلی همدانی اند ، وی نیز شاگرد مرد خدا آیت الله سید علی شوشتری است که این فرد آنقدر شآن بالایی دارد که آیت الله شیخ مرتضی انصاری که مقام وی در فقه شیعه خیلی بالاست در اخلاق نزد وی شاگردی می کرده است .
آیت الله سید علی شوشتری شاگرد فردی بی سواد و ساده که در مغازه ای ساده و محقر در بازار دزفول کار می کرده بنام ملا قلی جولا است ، این فرد بطور مستقیم توسط حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء انتخاب شد و حضرت را هم دید و مدام با حضرت در ارتباط بوده اند توجه کنید فردی که سواد حوزوی ندارد سر سلسله همه این بزرگان است
این مسئله خود درسی بزرگ و نشانه ای بر بطلان این تفکر است که ما صرف صحبت یک استاد حوزه قلم بطلان بر همه کرامات مردی بکشیم که تا نام اهل بیت که می آمد حالت گریه بر وی عارض میشد و هم اکنون در جوار شمس الشموس حضرت رضا علیه السلام ارمیده .
گذشته از این ایشان اگر از شیطان قدرت گرفته بودند باید فعالیت در راه شیطان می کرد نه این که تمام عمرش را بر سر کمک به خلق الله و اطاعت از خداوند می گذاشت در ضمن نقلی نیست که ایشان مراد بوده اند مریدی داشته اند یک سری از مسائل هستند که استدلال های عقلی فهمیده نمی شوند همانطور که مولوی می گوید
پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود
برای این مرد بزرگوار کنگره گرفته اند کتب های شرح احوال ایشان هم اکنون چاپ می شود اگر ایشان جادوگر بود که این اجازه داده نمی شد که کتبشون چاپ بشه
برای مثال کتاب گرانسنگ در محضر لاهوتیان اثر آقای محمد علی مجاهدی کتابی است پر ز کرامات این مرد که اگر کسی این کتاب را بخواند می فهمد که این مرد تمام زندگی اش وقف خدا و ائمه علیهم السلام بوده و این که قدرتش از ناحیه شیطان بوده کاملا غلط است
نمونه دیگر عارف کامل شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) است که باز هم وی درس حوزوی نخوانده بود ولی یکی از صاحبان چشم برزخی بود که فکر می کنم معرف حضور همگان هست
اینجا یک داستان نقل می کنم که خارج از لطف نیست بشنوید :
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیه اللّه ، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!
پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
(برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص۲۰۴-۲۰۲، به نقل از: سرمایه سخن، ج۱ ملاقات با امام عصر، ص۲۶۸)
و نیز جریانی دیگر روزی شیخ جعفر مجتهدی و آیت الله کشمیری در حوزه بودند که یکی از طلبه ها بر ایشان وارد شد و یک سوال غامض فلسفی از محضر شیخ جعفر پرسید
آیت الله کشمیری عارض گشتند که این چه سوالی است از محضر شیخ می پرسید ایشان که درس حوزوی نخوانده اند و این سوال برای تبیین توسط استاد مسلط هم زمان کافی می خواهد
شیخ جعفر گفتند اجازه بدهید و چند لحظه تامل کردند (گویی با عالم ملکوت ارتباط بر قرار کردند) سپس بطور کامل طلبه را پاسخ دادند و قانع کردند .
ملاحظه کردید که ملاک رسیدن به این مقامات و عزت نزد خداوند این علم نیست کما اینکه بلعم باعورا هم صاحب علم فراوان بود
من نمی خواهم این را بگویم که علم هیچ فایده ای ندارد من می خواهم بگویم اگر علم برای معرفت به خدا نباشد هیچ ارزشی ندارد و حتی ممکن است انسان را منحرف کند و باید در نظر داشت که اگر ما علم را به درستی فرا بگیریم و نیتمان را با خدا درست کنیم این علم ما را آسان تر به خدا می رساند در ضمن این افراد با عالم ملکوت در ارتباط اند و هر لحظه که بخواهند علم در اختیارشان قرار می گرد
و البته در مورد این هم که فرمودید از بزرگان حوزه هم داستان کرامات نقل کنید ، به روی چشم و این کم کاری ما را به بزرگیتان ببخشید ما بزرگان فراوانی در حوزه داریم و داشته ایم که مایه شادی دل حضرت بقیه الله بوده اند از علامه بحرالعلوم که حضرت سر ایشان را به سینه گرفت تا نائبانی که کتمان سر می کنند و از تشرفاتشان محضر حضرت سخن نمی گویند
دلیل اینکه این مطلب را با تفصیل بیان کردم این بود که شما حوزوی هستید و وظیفه مضاعف تبلیغ دین دارید و دوست نداشتم شکی در مقامات مردان خدا در دل شما باقی بماند البته حقیر در برابر شما که ردا رسول الله بر تن دارید هیچم ولی از جهت اینکه هدهد به سلیمان علیه السلام بیان داشت : من چیزی یافته ام که تو نیافته ای ،
این مطالب را گفتم امید وارم که قانع شده باشید ان شاء الله خداوند همه ی ما را مورد عنایات خویش قرار دهد
منتظر نظرات شما هستیم
دیدگاهتان را بنویسید